رفیق باوفایم تنهایی!
می دانستم روزی مرا تنها میگذاری ، و دوباره قلبم به عزای عشق می نشیند!
می دانستم عاقبت این عشق جدایی است و قلبم باید در حسرت تو تنها بماند!
کاش که عاشق نمی شدم و ای کاش هیچگاه تو را نمیدیدم!
با اینکه می دانستم روزی باید از غم جدایی ات اشک بریزم اما باز بازی
عشق را با تو آغاز کردم ....
برو ای بی وفا ، تو که نمی دانی درد عشق بی دواست ، و نمی دانی عشق به چه
معناست ، همان بهتر که بروی و مرا تنها بگذاری ، میخواهم با تنهایی باشم ،
بسوزم و آخر سر نیز بمیرم!
می دانستم چنین روزی فرا می رسد که باید در غم عشقت بنشینم و این چشمهای
بی گناهم لحظه به لحظه برای این عشق بی فرجام اشک بریزند!
کاش که عاشق نمی شدم ، لعنت بر این سرنوشت و لعنت بر این قلب ساده ام!
برو ای بی وفا ، برو به همان سرزمین خوشبختی ها ، تا من نیز در سرزمین تنهایی
هایم برای همیشه و تا ابد بمانم !
با اینکه می دانستم عشقی در این زمانه وجود ندارد ، اما با تو آغاز کردم
و انتظار چنین روزتلخی نیز بودم که باید با عشق وداع بگویم!
برو که دیگر نه غروری برای شکستن دارم و نه اشکی برای ریختن!
غرورم را شکستی ، این چشمهایم بی گناهم را بارانی کردی ، قلبم را شکستی
احساس را در وجودم کشتی ، دیگر چه میخواهی ای عشق !
اگر لیاقت این قلب عاشقم را داشتی به خدا جانم نیز فدایت می کردم!
برو و دیگر نیز به سوی من نیا ، زیرا باید پشت درهای قلبم برای همیشه بمانی !
دیگر نه احساسی از عشق در قلبم است و نه نامی از تو !
این روزها با تنهایی رفیقم ، با اینکه تنهایی پر از درد است اما من برایش عزیزم!
این روزها نه دیگر دردی در این قلب تنهایم است و نه دلتنگ تنهایی میشوم
زیرا تنهایی همیشه با من است ، و رفیق لحظه های زندگی ام است !
ادامه مطلب |