بهترین سایت وب نویسان-انواع کدهای جاوا www.kode.rozfa.com

ستاره اى خاموش

قزوین وب

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


لاوینگ
RB:Text2>

اس ام اس

 

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم

خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

واپسین لحظه دیدار

 gazzvinweb

منو دست گریه نسپار

، توی تردید شب خدا نگهدار ،

اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار

، بگو عاشقی برای آخرین بار

 

. . .

هنوز نیامده ای خداحافظ ؟

تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه

دست که دل تکان می دهم

. . .

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ

مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ

مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را

برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ

. . .

خداحافظ ای ماه شبهای تارم

خداحافظ ای درد جانسوز جانم

خداحافظ ای عشق روزای خوبم

خداحافظ ای شور و شوق حضورم

. . .

آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم

چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ،

نیازمندت شدم چه حقیرانه ،

به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه

ناجوانمردانه ، واژه غریب

خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه

، و من سوختم چه عاشقانه ،

ستاره های خاموش

 

نويسنده: علیرضا.پ تاريخ: یک شنبه 18 / 1 / 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خداحافظ

خداحافظ گل لادن ، تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ …..!

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

نويسنده: علیرضا.پ تاريخ: یک شنبه 18 / 1 / 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خاطر انگیزترین ها

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟

فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟

مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟

مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟

تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی

چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی

محبتی ها کردی

مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟

مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی

نمیشوم؟

مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری

پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ،

سهم من از با تو بودن همین بود!

باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای

دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک

لحظه هم خواب نداشتم

رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد

رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!

کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از

من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و

جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟

نويسنده: علیرضا.پ تاريخ: یک شنبه 18 / 1 / 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دردعشق

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، ای عشق از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!

نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…

نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….

این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….

راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو  دلت با من نیست و دیگر نیستم!

راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی

برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم

سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،

در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!

دوست، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !

حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….

حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن

بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …

 

نويسنده: علیرضا.پ تاريخ: یک شنبه 18 / 1 / 1391برچسب:"عشق", موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همنشینی

 

وای از دست این تنهایی،

وای از دست این دل بهانه گیر

وای از دست این لحظه های نفسگیر ،

ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر

خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام …


در حسرت لحظه ای آرامشم ،

همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام

 

همه چیز برایم مثل هم است ،

 

طلوع برایم همرنگ غروب است ،

گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….

عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست

 

قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ،

 

دیگر کسی به سراغ من نمی آید،

تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست

 

هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ،

 

هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ،

کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند

دلم گرفته ….

خیلی دلم گرفته….

انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…

انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…

وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…

 

آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست

و خیلی وقت است تنها مانده ام

 

نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ،

نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید

 

من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ،

اینک دارم با خودم درد دل میکنم…

 

دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ،

حس خوبی ندارم به این ثانیه ها

 

میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود

 

حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم

کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….

 

میدانم کسی در فکر من نیست ،

 

تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست

 

، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم،

 

تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

 

نويسنده: علیرضا.پ تاريخ: یک شنبه 18 / 1 / 1391برچسب:"همنشینی", موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ

خداوندا از عشق امروزمان چیزی برای فردا نگه دار نگاهی - یادی - اشکی برای هنگامی که روزگار عاشقی فراموشمان شد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to gazvinweb.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com

]